ماجراهای فسقلی ها و حیوانات خونگیشون مرغ مینا و عروس هلندی و لاک پشت ها
گل پسر مامان از همون خیلی بچگیش عاشق جک و جونوره و با عشق و علاقه درموردشون میخوند و باهشون بازی میکرد... این علاقه شدیدش به حیوانات باعث شد که براش یه جوجه مینا بخریم. نگم که با داداش کوچولوت چقدر باهش بازی می کردین، بهش غذا می دادین. اینقدر باهتون انس گرفته بود که مدام دوست داشت باهتون بازی کنه و از اتاقتون و کنار شما تکون نمیخورد و فقط شبها می رفت روی کابینت های آشپرخونه یا توی قفسش می خوابید وگرنه کلا با شما بود. شما هم همه جا با خودتون می بردینش و شده بود یکی از اعضای خانواده. میومد کنار سفره غذا میخورد و بعضی وقتا خوراکی های شما رو یواشکی بر میداشت و فوری پرواز میکرد. یه دفعه دیدم توی هوا یه چیزی نارنجی مثل هلی کوپتر داره میاد پیشم که ...