محمدصدرا در حرم
گل پسر مامان حرم امام رضا رو خیلی دوست داره و وقتی میخوایم بریم حرم خیلی خوشحال میشه و انرژی میگیره... از وقتی وارد میشیم به امام رضا(ع) سلام میده و ضمن زیارت، توی حرم بدو بدو کردن و بازی با مهر و کتاب دعا و نی نی های دیگه و البته خوردن خوراکی هاش جزو برنامه های همیشگیشه...
یه بار با بابابزرگ و مامان بزرگ و مامانی رفتیم حرم، که تولد حضرت معصومه بود و حرم کلی چراغونی و محمدصدرا کلی حال کرد... نماز جماعت رو حرم خوندیم و خیلی بهمون خوش گذشت... (محمدصدرا همش میگفت تبلد خاله معصومه امان مهدیساست...)
یه بار هم با عمه جون و مامانی و عمو حسن و جواد رفتیم که اون دفعه هم محمدصدرا کلی شیطونی کرد ...
سری بعد بامامانی و عمو حسن رفتیم و محمدصدرا به عمو حسن میگفت من مهر مربع میخوام و البته این سری محمدصدرا رو بردم نزدیک ضریح و دستش رو برد سمت پنجره ها و بعد به صورتش کشید و کلی براش جالب بود...
دفعه بعدی خیلی اتفاقی خانواده عمو رضا رو نزدیک هیات دیدیم و همراهشون رفتیم حرم و شما و معین کلی شیطنت و بازی کردید و حسابی خوش گذروندید... موقع برگشت رفتیم شام بیرون و فلافل و پیتزا خوردیم...
بقیه وقتا که تنها میریم توی صحن میشینیم و محمدصدرا کلی مهر دورش جمع میکنه و البته به خانوما و آقایونی که مهر لازم داشته باشن مهر میده...
پی نوشت: محمدصدرا کتاب دعاها رو اینقدر مرتب کنار هم میزاره ، آدم حض میکنه...
جای همه ی دوستان خالی.....