آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

قند عسل های مامان

تولد محمدسینای مهربونم

1397/8/9 11:47
نویسنده : مامان طاهره
135 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی محمدسینا توی دل مامان بود محمدصدرای نفس مامان خیلی ذوق زده منتظر به دنیا اومدن داداش کوچولوش بود و اولین هدیه رو برای داداشش از حرم امامزاده صالح یه کفش بافتنی کوچولو خرید. همش برای داداش کوچولوش داستان میخوند و شعر تا وقتی داداشش به دنیا بیاد اونو از صداش بشناسه و باهش کلی بازی کنه. سری آخر با مامان اومد دکتر و توی مطب صدای قلب داداشش رو شنید و خانم دکتر از محمدصدرا پرسید اسم داداشت رو چی میخوای بزاری و محمدصدرا گفت محمدسینا، خانم دکتر بهش گفت وااای چه اسمای قشنگی، پس دو تا دانشمند بزرگ داریم اینجا و محمدصدرا با لبخند خاص محمدصدرایی حرفای خانم دکتر رو تایید کرد.. خلاصه با تولد محمدسینا کلی خوشحال بود. البته اولش انتظار یه داداش بزرگتر رو داشت که حداقل راه بره و یکم تو پرش خورد ولی بازم داداشش رو خیلی دوست داشت و کلی از صبح تا شب باهش بازی میکرد و کارای داداش  جونش رو انجام می داد تا زودتر بزرگ بشه و برن باهم بازی کنن. الحمدلله باهم خیلی خوب کنار اومدن و کلی محمدصدرا به داداش کوچولو چیزای جدید یاد داد و واقعا دوستش داره.

وقتی توی بیمارستان بودم بابا مهدی محمدصدرا رو برد اسباب بازی فروشی تا هدیه داداش شدنش رو براش بخرن و محمدصدرا یه تریسراتوپس بزرگ انتخاب کرده بود و با همون اومد بیمارستان دیدن داداشش و همه با کلی تعجب نگاهش می کردن و بعضی ها با خنده بهش میگفتن خیلی ترسیدیم... توی بیمارستان هم هدیه هایی که از قبل براش خریده بودیم رو از طرف داداش کوچولو بهش دادیم و اکثر دوستامون برای محمدصدرا هم کادو آوردن و اینجوری شیرینی داداش بودن حسابی بهش چسبید. توی بیمارستان هم محمدسینا رو دادیم دست داداش بزرگ و قویش و بهش گفتیم ازین به بعد مسئولیت این بچه رییس به عهده خودته و باید ازش مراقبت کنی. محمدصدرا هم حسابی خوشحال شد و محمدسینا رو مثل خودش مهربون و باهوش بزرگ کرده. انشالله خدا همه کوچولوهای پاک و نازنین رو در پناه خودش حفظ کنه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)