آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

قند عسل های مامان

رفتن به آزمایشگاه

1394/8/19 10:24
نویسنده : مامان طاهره
261 بازدید
اشتراک گذاری

از موقعی که یکساله شدی خانوم دکتر مهربون برات یک آزمایش برای چکاپ نوشته بود که چون خیلی گوچولو بودی می ترسیدم انجامش بدم ولی خب خانوم دکتر خیلی اصرار داشت و میگفت برای همه بچه ها می نویسه و لازمه انجامش بدیم. چند روز پیش آقاجون و بابایی میخواستند برای چکاپ سالانه شون برن آزمایشگاه که بالاخره قسمت شد که شما هم آزمایشت رو انجام بدی. صبح زود وقتی خواب بودی بردیمت  و نزدیک آزمایشگاه دکتر منصف، بیدار شدی. اونجا که رسیدیم، دو تا نی نی داشتند آزمایش میدادن و خیلی گریه کردن . برای همین من خیلی ترسیدم ولی با اسباب بازی ها و کتابایی که برات برداشته بودم سرگرمت کردم. اول آقاجون و بابا آزمایش دادن و بعد نوبت شما شد. وقتی رفتیم اتاق نمونه گیری یه خانوم خیلی مهریون و واقعا وارد به کارش، اومد و ضمن اینکه به من آرامش میداد، خودش شروع کرد به بازی با دستت تا رگت رو پیدا کنه و یکی دیگه از همکاراش برات یه هاپو آورد و برات صدا در میاورد. منم کتابت رو نشونت میدادم و ازت صدای حیوونا رو می پرسیدم و یا شعر میخوندیم تا تموم شد. فقط اولش یکم گریه کردی وگرنه واقعا پسر فوق العاده ای بودی. بعد از نمونه گیری خاله مهربون بهت یک بادکنک داد و کلی خوشحال شدی. بعد باباجون رو رسوندیم سرکارش و با آقاجون اومدیم خونه و شما کلی با بادکنک بازی کردی. راستی وقتی رسیدیم یه عالمه برگ از درخت افتاد پایین که تو رو خیلی مجذوب خودش کرده بود و چند دقیقه با دقت به این صحنه نگاه میکردی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)