آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

قند عسل های مامان

شب چله

1392/10/1 0:40
نویسنده : مامان طاهره
282 بازدید
اشتراک گذاری

امسا شب چله ما بازم دو جا داشتیم برای رفتن : خونه آقاجون و خونه بابابزرگ مامان. اول رفتیم خونه آقاجون، یکساعتی اونجا بودیم، از راه وب یه خورده هم با عموحسین و سامان صحبت کردیم. سامان اینا کرسی داشتن و سامان چیزای خوشمزه می خوردشکلک های بامزه,شکلک بامزه,شکلک خنده دار,شکلک های خنده دار,شکلک کباب,شکلک کباب خوری,شکلک بستنی,شکلک خوردن بستنی,شکلک بستنی خوری,شکلک سیخ,,get cute,smiley funny,get cooked,smiley roast rooms,smiley-cream,get ice cream,smiley-cream eating,smiley grill,,الحصو که نمی دونم شما هم هوس کردی یا نه ، عزیزم؟

بعدش آقاجون دیگه اومدن و رفتیم خونه بابابزرگ مامان، اونجا هم نی نی ها باهم بازی می کردن این دفعه تو برای بار اول آقا سجاد و امیرمهدی رو دیدی . الیکا هم حسابی اذیت می کرد خاله جون روبطری شیر 13، همش گریه گریه، فکر کنم شما هم اعصابت از دستش خط خطی شده بود نه! گفتی چه دختر لوسی!!!

من که نمی دونستم زن دایی ها می دونن، نمی دونن آیا که تو اومدی توی دلم؟؟

بهر حال این شب چله هم گذشت و ما دو نوبت میوه خوردیم. موقع میوه خوردن از دست دایی مهدی یه عالمه خندیدیمشکلک های بامزه 361. و تو حتما گفتی این دایی مهدی چقد شیطونه !!؟

بابا هم رفت با پسرا فوتبال بازی کرد  و همشونو با چند تا گل برد...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)