آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

قند عسل های مامان

یک استرس اساسی و ماجرای حمام رفتن محمدصدرا

1393/12/23 15:14
نویسنده : مامان طاهره
378 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسر مامن هنوز که هنوزه شما با مامانی میری حمام و کلی بهت خوش میگذره و آب بازی رو هم خیلی دوست داری اما از اینکه آب توی صورتت و روی چشمات بریزن خوشت نمیاد و بعضی وقتا گریه هم میکنی. با حیوونات توی حموم هم خیلی بازی میکنی و همش روشون آب می پاشی. یه روز آقاجون و دایی امیر اومدن دنبال مامان مدرسه و شما هم بودی که دیدم روسری سرته و یک دستمال هم زیر روسری روی سرت گذاشتن. نمیدونی چقدر ترسیدم و همش از دایی امیر میپرسیدم سر محمد صدرا به کجا خورده. اونم میگفت بشین بریم چیزی نشده و من بیشتر نگران میشدم آخه فکر کردم سرت خورده به جایی و برای اینکه من هول نکنم میگن چیزی نیست . با هزار استرس خودم رو رسوندم به آقاجون و گفتم با ناراحتی که بگید سر محمد صدرا چی شده چرا دستمال داره و ... که بابا دید من خیلی نگرانم گفت چیزی نشده آخه چرا اینجوری میکنی. گفتم نه من میدونم بگید چی شده، دیگه آقاجون عصبانی شد یعنی چی، چیزی نشده. این دستمالم برای اینه که سرش رو مامان با روغن زیتون چرب کرده که ببردش حمام. اون موقع بود که روی صندلی ماشین ول شدم و یک نفس راحتی کشیدم و بابا اینا کلی به من میخندیدند.  

 

 

 

 

 

دوستت دارم عمر مامان...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عاله جووووون
30 اردیبهشت 94 8:48
وای عاله حموم رفتنت خیلی دیدنیه.اول فقط دادو بیداد بعدش خوشت میاد البته اگه بذارنت تو تشت دوست داری اما اگه روت اب بریزن گریه میکنی.راستی عاله یه مدته یاد گرفتی مث دخترا جیغ میکشی می خواستم یاد اوری کنم که شما پسری باید سنگین باشی نه جیغ جیغو.تازه دستتم میذاری کنار گوشت جیغ می کشی.وای وای وای