خراب کاری های فسقلی مامان...
انداختن ظروف روی خودش: قند عسل مامان دوست داره بیاد توی آشپزخونه و شیطونی... یه روز داشتم غذا درست میکردم و شما هم اومدی توی آشپزخونه و مثل همیشه بازی میکردی که یه دفعه ظرفای بلور رو محکم کشیدی و افتادن همشون. خیلی ترسیدی ولی خدا رو شکر اتفاقی برات نیفتاد.
ریختن وسایلی که مامان جمع کرده: پسرم نمیدونم این چه کاریه یاد گرفتی با من میای و وسایلی رو که من جمع میکنم دوباره میریزی. اصلا به کارام نمیرسم و همش دارم دنبال جنابعالی می دوم.
بهم ریختن لباس های تا شده: در حرکتی جدید فسقل مامان میاد سر کمد و لباسایی که با زحمت تا کردم دونه دونه برمیداره و میندازه پشت سرش و بعدم یه لبخند ژوکوند تحویل مامان میده تا دعوا نشه!!! قربون گل پسر مامان..
گیر کردن زیر صندلی آشپزخونه: اینقدر شیطون شدی که نگو... میری برای برداشتن وسایلی که دوست داری زیر مبلا و صندلی ها که چند وقت پیش رفتی برای برداشتن شکلات و اینجوری زیر میز آشپزخونه گیر فرمودید...
خالی کردن کشوها: پسرنازم میره سر کشوی خونه خودمون و آقاجونا میشینه و همه وسایل داخلش رو دونه دونه در میاره و پرتاب میکنه بیرون و از این کار خیلی خوشش میاد.
این گیره ای هم که روی موهاته از توی کشو برداشتی و میخواستی بخوری که من گذاشتم روی سرت...
بستن در اتاق: نازنین مامان جدیدا میری توی اتاق ها و یاد گرفتی در رو می بندی. بعد باز میکنی و اگه در واقعا بسته بشه و نتونی بازش کنی مثل دخترا جیغ میزنی و گریه میکنی تا بیام و نجاتت بدم...