آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

قند عسل های مامان

بهداشت و چکاپ 15 ماهگی

1394/6/25 0:17
نویسنده : مامان طاهره
281 بازدید
اشتراک گذاری

25 شهریور شما 15 ماهه شدی و برای چکاپ باید می بردمت مرکز بهداشت. برای همین سوار سه چرخه ات کردمت و با هم تا مرکز بهداشت پیاده روی کردیم. البته مسیرش خیلی طولانی بود. موقع رسیدن مثل همیشه اولش خوشحال بودی تا وقتی گذاشتمت روی وزنه و بعد گریه تا زمانیکه مسئول مرکز بهت قطره آهن و مولتی ویتامین دادن و چند تا بروشور که ساکت شدی و عکس نی نی های روش رو دیدی. موقع برگشتن خیلی خوابت میومد و با هم شعر می خوندیم که دیدم دیگه جوابم رو نمیدی و خوابت برده روی سه چرخه برای همین بغلت کردم و با دست دیگه سه چرخه ات رو میاوردم،خیلی سخت بود. که یه خانم مهربونی با نی نی اش کنارمون  ایستاد و ما رو سوار ماشینشون کردن و تا سر کوچه خونه آوردن. من این جور کمک های یهویی رو مدیون آقاجون میدونم که همیشه به دیگران کمک میکنه مخصوصا اگه خانوم با نی نی اش یا پیر زن و پیرمردی رو توی مسیرشون ببینن سوار میکنن به ازای چند تاصلوات...

راستی برای چکاپ ده روز قبل پیش خانم دکتر هم بردمت که مثل همیشه کلی با ماهی ها بازی کردی و دنبال نی نی ها حرکت میکردی. این بار اشتباها کفشاتو جا گذاشته بودم که با جورابات توی مطب راه می رفتی و صندلی ها رو میکشیدی و بعدش کلی میخندیدی. اونجا همه مامان باباها نظرشون به تو جمع شده بود و برات بوس میفرستادن و تو هم خجالت می کشیدی ولی میرفتی و دست نی نی هاشون رو میگرفتی تا بیان باهت بازی کنن. وقتی هم نوبتمون شد خیلی خوشحال و خندون رفتی توی مطب وبرای خانوم دکتر بوس فرستادی و... ولی تا به وزن و قد رسید جیغت بلند شدو نمیزاشتی خانوم دکتر مهربون معاینه ات کنه که خانوم دکتر بهت یه شکلات داد که به محض گرفتن شکلات با خانوم دکتر بای بای می کردی و کلی بهت خندیدیم. خانوم دکتر بهت میگفت خیلی ناقلایی بلا...

پسندها (1)

نظرات (0)