آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

قند عسل های مامان

گلو درد و تب مامان

مامان قند عسل دو روزه سرما خورده دیشب که از خونه مامان بزرگ برگشتیم یه ذره تبم داشت که معین خان با مامانی یه تب سنج آوردن که کار نمی کرد .... معین خان هم دستاشو کرم زده بود و پز می داد و بعضی وقتا شوخی می کرد.... هر کار بابا و مامان و مامانی و البته معین خان کردن نتوستن تب سنجو درست کنن.... بابایی چند تا نسخه درمان در خونه برا مامان پیچید ( - شربت عسل و لیمو  - پتو درمانی! - لوزه درمانی با دست !! - لیمو شیرین خوری ) که حالش بهتر شه آخه مامان بخاطر قندعسلی نمی تونه دارو بخوره....  ...
15 آذر 1392

مدرسه مامان تعطیل شد

صبح : امروز به خاطر آلودگی هوا مدرسه مامان تعطیل شد و مامان هم که یه خورده سرماخورده بود تونست تو خونه پیش بابایی که پنج شنبه ها تعطیله استراحت کنه .. .... می خواستیم با عمو حسن بریم سینما فیلم استرداد که قسمت نشد ... امیر محمد و آقاجون اومدن صبح خونه و مامانی هم رفته بود کلاس..... بابایی هم قرار بود هم خونه رو جارو کنه ، هم لباسا رو بشوره و هم ظرفای کثیف زیرسینک رو تمیز کنه که بازم بدقولی کرد .... قرار شد از این ببعد برای هر کدوم از این بدقولی ها بابایی اعمال قانون بشه و جریمه بشه .... البته با بابایی یه فیلم هم دیدم که خوشگل بود : "10years" ظهر : این چند وقت همش هوس آش دارم، ظهر که مامانی زنگ زد گفت بیاین غذا آش داریم حسابی...
15 آذر 1392

سیسمونی قند عسل

امروز مامان و بابایی تو اینترنت دنبال مدلای سیسمونی نی نی های دیگه بودن ... تا اینجا یه چیزایی هم انتخاب کردیم فکر کنم رنگ سیسمونیت یکی از رنگای زیر باشه که بستگی داره ببینیم قندعسلمون دخمل یا پسل ..... رنگ ها :  1- قهوه ای و کرم  2- سبز  3- نارنجی به نظرت کدوم قشنگ تره؟؟؟ کدومو بیشتر دوست داری قند عسلم؟؟ ----- اینم لینک تصاویر سیسمونیت http://ninidiaries.niniweblog.com/post63.php ...
15 آذر 1392

دوست جونای قند عسل

اومدم چندتا از دوست جوناتو معرفی کنم که شاید بعدا بیشتر از خاطرات باهاشون نوشتم دوست جون کوچیکات ::  -  الیکا ناز (دختر خاله)   -  مهدیسا جون (دختر خاله)  - معین بلا (پسر عمو)     - سامان جون ( پسرعمو) بعدا عکسای این کوچولوکا رو میذارم.... دوست جون متوسطات ::: - عارفه شیطون (دختر دایی)   - فاطمه خانوم (دختر دایی) - حاج کاظم خان (پسر خاله و داداش الیکا)  -  آقا محمد جواد (پسر عمه) و عسل طلای بلا ( شاگرد مامان و دختر همکار مامان ) دوست جون بزرگات ::: - خاله سارا (همکار مامان)    قندعسلی مامان تا الان همشونو دیده به غیر از مهدیسا جون !!! و باشیطونیای خ...
15 آذر 1392

سونوی سه ماهگی قندعسل

امروز برای اینکه از سلامتی قند عسل خبر دار بشیم برای سونوگرافی و آزمایش خون غربالگری با بابا سه نفری رفتیم.... اول رفتیم پیش خانم دکتر اشکیانی برای سونوگرافی که اونم گفت شما شاید پسر باشی! البته هنوز معلوم نیست. برای ما که فرقی نداره . فقط ایشالا سالم باشی. بعدش هم نتایج آزمایش رو گرفتیم و مستقیم رفتیم آزمایش خون دکتر منصف که یه عالمه خون ازم گرفت. تازشم عکس خوشکلت رو هم ازمون گرفت که خیلی غصه خوردیم مخصوصا بابا که عکس خوشتیپ سونوی سه ماهگی ات رو خوب نتوسته بود ببینه . موقع برگشتن هم یه خورده پیاده روی کردیم ... تازه بابات هم باز GPS اش درست کار نکرد! یه هفته دیگه نتیجه آزمایش خون رو میگریم می بریم برای خانم دکتر.     &n...
9 آذر 1392

چیزایی که اولش بهتره بدونید .....

مامانی و آقاجون کیان ؟؟؟ فعلا با بابایی به نتیجه نرسیدم که بابا بزرگا و مامان بزرگای نینی رو چی صدا کنیم فعلا قرار شده هر چهار تا رو مامانی و آقاجون صدا کنیم !!!! کسایی که از توی دل مامان خبر دارن به ترتیب خبر دار شدن!!!  :   هفته سوم :  خاله سارا- خاله مریم- مامان عسل بلای طلا (همکارای مامان) هفته چهارم : خاله سعیده و عاطفه و معصومه (دوست جونای مامان) هفته هشتم : مامان بزرگ و بابابزرگ مامان - مامانی (مامان بابایی!)- آقاجون (بابای بابایی!) هم یه بوهایی برده بودن، آخه جواب یه آزمایشو باهم رفتیم گرفتیم ولی هنوز به رومون نیاوردنو ماهم رومون نشد بگیم - مامانی ( مامان مامان !) - خاله محبوبه (خاله کوچیکه ) -&nbs...
6 آذر 1392