سالگرد ازدواج مامان و بابا
22 آبان، ششمین سالگرد ازدواج من و بابایی بود و ما همیشه یا تنها و یا با بقیه این روز رو جشن میگرفتیم ولی جشن امسال ما با شما رنگ و بوی دیگه ای داشت و خوشبختی دو نفره ما کامل شده. خدا رو برای همه مهربونی ها و بزرگی هاش شکر میکنم و امیدوارم همیشه سالم و سلامت کنار هم یار و یاور هم باشیم. امسال بابایی برای کارش رفته بود شهر دیگه و ما خونه آقاجون مامان بودیم و با آقاجون و دایی امیر و شما رفتیم یه کیک خوشگل و خوشمزه خریدیم و مامانی سالاد الویه خوشمزه ای درست کرد و وقتی باباجون اومد کاملا سورپرایزش کردیم. البته صبح باباجون به من پیامک زد و تبریک خوشگلی گفت ولی بازم توقع نداشت. دور هم حسابی خوش گذشت و آقاجون هم به ما و البته شما هدیه دادند.
اینم شمایی درحال حمله به کیک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی