شاهکارهای قندعسل
چند روز پیش آقای محمدصدرا خان داشتند توی اتاق کنار باباجون بازی میکردن که با اجازه بابا پسرم ماژیک برداشته بود و آورده بود توی هال و منم که از همه جا بیخبر داشتم خاطرات قندعسل رو می نوشتم، چون دیدم داره مثل همیشه لامپ رو خاموش و روشن میکنه و روی مبلها می پره به نوشتنم ادامه دادم تا جمله رو کامل کنم و چشمتون روز بد نبینه تا سرم رو برگردوندم دیدم جناب قند عسل روی دیوار به اندازه دو متر و روکش شیری رنگ مبل رو نقاشی فرمودند. تا اومدم بگم اینا چیه یه لبخند ژوکوند تحویلم داد و گفت ماما، ده و ترجمه و تفسیر این جمله اینه که مامان ، ساعت کشیدم و بعدش تمام خطها رو برام تشریح فرمود.توی اون لحظه اگه جای من بودید چه کار میکردید؟؟؟؟
من که دیدم کاری از دستم برنمیاد و دعوا هم فایده نداره کتاب می می نی رو که درباره همین اشتباه بچه هاست، برداشتم و براش خوندم و درباره نقاشی روی کاغذ چند دقیقه صحبت و بعد یک دستمال و ماست برداشتم و دیوار رو تمیز کردم که کار فوق العاده سخت و انرژی بری یود تقریبا یکساعت طول کشید. ولی روکش مبلا باوجود شستن با وایتکس تمیز نشد و اثر هنر پیکاسوی من روش موند....
اما شیطنت شما به این جا ختم نشد و روزی که رفته بودی خونه آقاجون روی دیوار اتاق دایی و تختش و تخته وایت بردش کلی نقاشی کشیدی ...