پای محمدصدرا توی دست مامان
امروز یه اتفاق خیلی بامزه افتاد و حسابی دلبری کردی برای مامان. خیلی خیلی ذوق مرگ شدم
داشتیم حاضر میشدیم بریم خونه مامان بزرگ مامان که یه دفعه پسرگلم یه ضربه محکم به پهلوی راستم زدی و پای کوچکولوت برای چند ثانیه از پهلوم بیرون زده بود و اتفاقی توی دست مامان بود. پای ناز کوچکلوت رو قشنگ حس کردم.
این عکس بالا من نیستم ها! اون پا هم پای شما نیست ها!
بابا همش می گفت حیف ندیدم، همش منتظره بتونه رد پات رو ببینه یه روز روی دلم!
هیچ موقع حس اون لحظه رو فراموش نمی کنم. خدایا شکرت!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی