مرکز بهداشت هستی
امروز زودتر از مدرسه اومدم بیرون چون باید برای چکاب میرفتم مرکز بهداشت، همونجایی که مامان هستی جون اوضاع و احوال شما رو بررسی می کنه – هستی رو گفته بودم که از شاگردای مامانه - . مامان هستی ضربان قلب و پوزیشن شما، فشار و وزن مامان رو چک کرد. موقعی که می خواست ضربان قلبت رو چک کنه یه اتفاق جالب افتاد.
محمدصدرای ورزشکار یه پیتکو پیتکوی بلندی راه انداخته بودی که مامان هستی شروع کرد به خندیدن. بعدش گفت : محمدصدرای شما از هستی ما هم شیطون تره ها!!!
هستی خانم هم از دخترای خوب و دوست داشتنی مامان، دیدیش دیگه صدرا، میشناسیش نه؟
راستی آخرای چکاپ من و شما، یه دفعه هستی که از مدرسه تعطیل شده بود، پرید توی دفتر مامانش که از دیدن من کلی جاخورد. وقتی کارمون تمام شد هستی و مامان و باباش منو رسوندن تا خونه.
خدایا شکرت !مامان هستی گفت همه چی مرتبه!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی