سفر به تهران و دامادی عمو حسن
آقاجون و مامانی بابا برای مراسم نهایی خواستگاری و عقد عمو حسن میخواستن برن تهران که به من و شما هم پیشنهاد دادن تا همراهشون بریم . یکشنبه ظهر راه افتادیم طرف گناباد که شما توی ماشین برای خودت یک تخت درست کردی و راحت اونجا خوابیدی و بازی کردی و مامان رانندگی کرد تا آقاجون خسته نشن.. بعد از رسیدن به گناباد رفتیم زیارت کاخک که حسابی خلوت بود و کلی شما با مهر و کتاب دعا ها بازی کردی... شب خونه آقاجون کارتون دیدی و دستات رو روی بخاری برقی شون که برات جدید و جالب بود، میگرفتی و خودت رو گرم میکردی. سحر بعد از نماز صبح همراه حاج آقای نصیری و خانومشون(دایی مامانی) راه افتادیم طرف تهران که صبح زود شما بیدار شدی و از سبزوار ک...