راهپیمایی روز قدس
راهپیمایی روز قدس امسال یک هفته زودتر برگزار شد و من و شما همراه باباجون و محمد جواد با دوچرخه ات رفتیم راهپیمایی که البته دیر رسیدیم و با جمعیت تقریبا آخر راهپیمایی بودیم ولی بازم خیلی شلوغ بود و شما توی شلوغی دیگه دوست نداشتی توی دوچرخه ات باشی چون کسی رو توی جمعیت نمی دیدی و اینو دوست نداشتی. بعدش برای شما و محمدجواد آب و نوشابه خریدیم و با تاکسی برگشتیم خونه.
آقاجون و مامانی و خاله و دایی با دایی مهدی و مامان بزرگ همگی زودتر از ما برگشته بودند خونه شون و این بار توی مراسم ندیدیمشون.
به شما توی راهپیمایی خیلی خوش گذشت مخصوصا وقتی که یک گروه سرود داشتن زنده سرود میخوندن و شما خیلی دوست داشتی گل پسرم . راستی یادم رفت بگم هوا یکم گرم بود و بعضی از مغازه دار ها روی سر مردم آب می پاشیدند یا گلاب پاشی می کردن و شما اینجوری خیس شدن رو خیلی دوست داشتی.