پارک ملت ، آب بازی و فلافل

باباجون پیشنهاد رفتن به پارک ملت داد و من و شما هم با کمال میل قبول کردیم. محمدجواد هم با ما اومد و رفتیم پارک ملت و شما طبق معمول کلی پیاده روی کردی و با پیرمردا و خانومایی که اونجا بودن بازی کردی و ازشون خوراکی هایی که بهت تعارف کرده بودن رو میگرفتی و براشون بوس میفرستادی و موش میشدی و... تا به محل بازی نی نی ها رسیدیم که طبق معمول دویدی که به آب بازی برسی ولی اولش رفتیم تاب بازی و بعد سرسره بازی و آخر آب بازی که علاوه بر شما منو محمدجواد هم خیس خیس شدیم و کلی خوش گذشت. بعدش با هم رفتیم فلافل خوردیم ویه سری هم به شیرینی فروشی زدیم .

یه سری دیگه هم رفتیم پارک ملت که موقع برگشتن بعد از بازی رفتیم بستنی غدیر و قادر و یه بستنی خوشمزه خوردیمو بعد فلافل گرفتیم و اومدیم خونه با آقاجون و مامانی نوش جان کردیم که حسابی هم چسبید...

یه بارم با مامانی و خاله و دایی رفتیم پارک ملت که بعد از کلی بازی و شیطونی شما، رفتیم همگی بستنی خوردیم و شما همش ژست های مختلف می گرفتی و دایی ازت عکسای باحالی گرفت. کلی  به شیطونی ها و شیرین کاری هات خندیدیم ، مخصوصا که اصلا از بستنی نمیگذشتی و از مدلهای مختلف بستنی بقیه تست میکردی...

ممنون باباجون که با این همه خستگی کارات بازم برای گل پسری این همه وقت میزاری. دوست داریم...

پی نوشت یک نگرانی مادرانه: انشاا... همه خوراکی هایی که از بقیه می گیری، سالم باشن!