کچل شدن محمد صدرا
برای اولین بار روز سی و یک خرداد موهای شما رو کوتاه کردیم. برای این کار، باباجون از آقا مرتضی وقت گرفت و با آقاجون و محمدجواد و سامان رفتیم تا موهاتو کوتاه کنیم. چون زودتر رسیدیم من و شما و محمدجواد و سامان رفتیم بستنی خریدیم و کیک و بعد اومدیم توی آرایشگاه و شما با وسایل توی مغازه بازی میکردی مخصوصا یک سشوار بود که با اون همه رو کیو میکردی.تا نوبت شما شد و شما رو سپردیم آقاجون تا آقا مرتضی موهات رو کوتاه کنه که به محض روشن شدن دستگاه شروع کردی به گریه و تقریبا تا آخر کوتاه کردن موهات گریه کردی. اما انصافا آقا مرتضی کارش رو خوب بلد بود و زود موهات رو کوتاه کرد. بعدش ما تشکر کردیم و با محمدجواد رفتیم خونه مادربزرگ و موهاتو به مامانبزرگ و بابابزرگ نشون بدیم. اونجا شما کلی شیطنت کردی و با بابابزرگ دست میدادی. بعدش بقیه اومدن و دیدیم سامان و باباجون و آقاجون همه موهاشون رو کوتاه کرده بودند.